| فرار به جابلقا |

داستان از زبان پسر نوجوانی به نام کریم روایت می‌شود که علیرغم سن کم و مخالفت پدرش دوست دارد به جبهه برود. کریم تصمیم می‌گیرد از خانه فرار کند و با دست‌کاری فتوکپی شناسنامه‌اش خود را بین رزمندگان جا بدهد. اما پدر متوجه می شود و می‌خواهد از اتوبوس اعزام پیاده اش کند که گریه های پسر دلش را نرم می کند. در ادامه‌ی داستان با ماجراهای کریم در جبهه همراه می شویم. او مسئولیت هایی را به عهده می گیرد و سعی می کند با ترس هایش مقابله کند. کتاب مایه‌هایی از طنز دارد و حال و هوایی ماجراجویانه بر داستان حاکم است.