| دروازه مردگان یک، قبرستان عمودی |

پسری نوجوان به نام مجید از لابه‌لای وسایل پدرش که نقاش است، دست نوشته هایی قدیمی پیدا می‌کند. پدر قصد دارد برای خلق اثر هنری این نوشته ها را روی تابلو بچسباند. مجید و خواهرش لیلا با مطالعه آن اوراق متوجه می‌شوند متعلق به شخصی به نام رضاقلی است که در دوران قاجار می زیست. رضا قلی حوادث عجیب و جذابی که در کودکی برایش رخ داده بود در خاطراتش ذکر می‌کند: رضا قلی توسط افرادی دزدیده می شود و برای بیگاری به خانه‌ی سابق یکی از اشراف قجر برده می‌شود. رضاقلی در آن عمارت با کودکانی دیگری که سرنوشت مشابه او دارند، آشنا می‌شود. در حیاط عمارت حوضی عمیق و ترسناک وجود دارد که معروف است افراد زیادی در آن غرق شده‌اند. یکی از کودکان عمارت که دوست نزدیک رضا قلی شده است در اثر حادثه‌ای در آب می افتد. صبح فردا دوست رضا قلی با پوستی سفید و یخ زده ظاهر می‌شود و رضا قلی متوجه می‌شود او مرده است و حوض میان عمارت، دروازه‌ای به جهان مردگان است. این حادثه شروع وقایعی جذاب است که رضا قلی را در خطرات بسیاری قرار می‌دهد…